شهید فخری‌زاده می‌گفت برای بعضی مسئولان باید کلاس دشمن‌شناسی بگذارند

اهمیت  دشمن‌شناسی در مکتب شهید محسن

ناگفته‌های یکی از همرزمان شهید فخری‌زاده در گفت‌وگو با «جام‌جم»

دانشمندی که مرعوب  غرب نبود

«هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.» این جمله یکی از صدها دفعه‌ای است که مقام معظم رهبری درخصوص اعتماد به دولت‌های آمریکایی و اروپایی هشدار دادند و دولت‌ها و متعاقبا مردم را از سرانجام این مسأله آگاه کردند.
کد خبر: ۱۴۳۳۵۱۹
 
البته ملت ایران حداقل در دونوبت هزینه گزافی را برای این اعتماد پرداخته است؛ نخستین بار اعتماد مصدق به دولت استکباری آمریکا بود که کودتای ۲۸مرداد و وقایع پس از آن را به کشورمان تحمیل کرد و بار دوم نیز در قضیه برجام بود که در تله اعتماد به دیپلمات‌های آمریکایی افتادیم و در کلام هشت سال اما در عمل خسارت زیادی به کشورمان وارد شد که توقف صنعت هسته‌ای کشور یکی از این ضررها بود. مسئولان دولت تدبیر و امید امضای کری، وزیر خارجه آمریکا را تضمین دانسته و امورات مملکت را به برجام گره زدند. اگر بخواهیم خوشبینانه هم به این موضوع نگاه کنیم خطاهای آقای روحانی در مقوله برجام دوباره به ما یادآوری کرد که اعتماد به آمریکا تا چه حد خسارت‌بار است وملت باید از این تجربه عبرت بگیرد تا دوباره 
در این دام نیفتد. موضوعی که به گواه دوستان و همکاران دانشمند هسته‌ای، شهید فخری‌زاده نیز با توجه به سوابق سیاه کشورهای غربی نسبت به این موضوع خوشبین نبوده و جوانان آینده ساز کشور را توصیه می‌کردند که مرعوب غرب نشده و به طرف غربی اعتماد نکنند. اعلان خطری که با گذر زمان متوجه حقانیت آن شدیم. بنا بر سخنان آقای (م.اصولی) از همرزمان شهید فخری زاده، استکبارستیزی جزو مسائلی بود که ایشان مکررا آن را بیان می‌کردند و عدم اعتماد به غرب را تا حوزه علم و فناوری هم کشیده و معتقد بودند که خودمان باید سراغ علم برویم و به ارائه‌های غرب قانع نشویم و به آنها اعتماد نکنیم و کتاب طبیعت را خودمان از نو بخوانیم.   

یکی از خصوصیات بارز شهید فخری‌زاده میانه‌روی بود و ایشان در حوزه‌های کاری و عرصه‌های علم و فناوری به آن ملتزم بودند. شهید فخری‌زاده مرعوب علم غرب نبود و در آن غرق نمی‌شد اما ابایی هم نداشت که از منابع علمی غربی استفاده کند. شیوه معمولش این بود که استفاده کنیم اما مرعوب نباشیم. نوآور بودن یکی دیگر از ویژگی‌های این شهید بود و کلیدواژه نوآوری در منش شخصی و سازمان تحت مدیریت‌شان متبلور بود. نوآور بودن در ارائه مباحث مرتبط با فناوری، موضوعات فکری و مباحث فلسفی از خصوصیات شهید فخری‌زاده بود. از دیگر ویژگی‌های این شهید بزرگوار تواضع ایشان بود. همه افرادی که در فرآیند کاری یا محافل علمی و ... با ایشان در ارتباط بودند به این مشخصه شهید فخری‌زاده اذعان می‌کردند و دکتر گلشنی از اساتید برجسته حوزه فیزیک در مصاحبه‌های خود چند بار به این مسأله اشاره و بیان کرده‌اند که دکتر فخری‌زاده، فردی متواضع و دغدغه‌مند بود. سطح حفاظتی که از ایشان صورت می‌گرفت برای کسانی که در جلسات شرکت می‌کردند، بیان‌کننده جایگاه و منصب مهم ایشان بود اما شهید فخری‌زاده به شکل فرد عادی وارد بحث‌های اندیشه‌ورزانه و مباحث کاری می‌شدند و این مولفه یکی دیگر ازویژگی‌های بارز ایشان بود. از دیگر خصوصیات منحصر به فرد این دانشمند شهید می‌توان به خویشتنداری و ظرفیت بالای ایشان اشاره کرد تا حدی که به‌ندرت پیش می‌آمد که شهید فخری‌زاده در مباحث کاری عصبانی شود یا از کوره در برود. در محافل مختلف پیش آمده بود که افرادی ناآشنا با ایشان در مجموعه حرف‌های ناراحت‌کننده‌ای را بیان می‌کردند ولی ایشان حوادث و پیشامدها را متواضعانه و خویشتندارانه مدیریت می‌کرد. 

استراتژی شهید محسن
تهجد و نیایش صبحگاهی از دیگر خصلت‌های شهید فخری‌زاده بود. از افراد موثق شنیده بودیم که او روزانه از اذان صبح به مدت یک‌ساعت یا بیشتر به شکل متعارف نماز و دعا می‌خواند و با خواندن اشعار عرفانی مولوی و حافظ مشغول راز و نیاز بود. فقط بحث نماز و دعای صبحگاهی یا نمازهای متعارف نبود و ایشان در تنظیم زندگی و کار خود ارتباط وثیقی با خدا داشتند و توکل به خدا و سپردن امور به پروردگار یکی از استراتژی‌های ایشان بود، نه این‌که به صورت تشریفاتی و سطحی باشد. من در جلسه‌ای گله کردم و گفتم چرا این‌طور است و کارها پیش نمی‌رود. ایشان شعر «تیرانداز و گنج» مولوی را که دو بیت از آن به این شرح است را در پاسخ به شکوه من خواندند: آنچه حقست اقرب از حبل الورید/ تو فکنده تیر فکرت را بعید/‌ای کمان و تیرها بر ساخته/ صید نزدیک و تو دور انداخته» شعر را خواندند و گفتند داستان مشهوری است که یک نفر را گفتند اینجا گنج است پس تیر را در کمان بگذار و بینداز هر جا که تیر افتاد، گنج آنجاست. این بنده خدا تیر را در دورترین جایی که می‌شد، انداخت و آنجا را کند اما گنجی نبود. همه جا را کند و بعد ندا آمد که ما گفتیم تیر را در کمان بگذار نه این‌که تا آخر بکش! تیر را رها کن، تیر زیر پایت می‌افتد و گنج همان‌جا در زیر پای شماست. آنجا به من گفتند یکی از اشتباهات شما این است که خیلی محاسبه می‌کنید و فکر می‌کنید که امور دست من و شماست اما همه این امور دست خداوند است و ما بازیگرانی با نقشی اندک هستیم، طراحی اصلی دست خداست. اشتباه شما این است که حساب و کتاب می‌کنید این تیر کجا می‌افتد و باید کجا را بکنم در حالی‌که کار را باید به خدا سپرد. این سپردن امور به خداوند در زندگی شهید فخری‌زاده کاملا مشهود بود و با حساب و کتاب سخت می‌شد وضعیتی را که ایشان داشتند، تحمل کرد. یک زمانی در جلسه‌ به صندلی رئیس که روی آن نشسته بودند، اشاره کرده و گفتند: من هیچ علاقه‌ای به این صندلی ندارم و حساب و کتابی روی آن نکرده‌ام. امروز اینجا هستم و ممکن است فردا نباشم. من به شوخی گفتم اگر حساب نکردید شما جای من بنشینید و من جای شما بنشینم. واقعا بلند شدند و گفتند قبول است و من اصلا نمی‌خواهم اینجا بنشینم. بعد من گفتم به‌خاطر خودتان که نه اما این صندلی را به خاطر ما محکم بگیرید اما واقعا منش‌شان همین‌طور بود و اعتقاد داشتند امروز که اینجا هستم، معلوم است اینجا جای من است و فردا معلوم نیست. 

 دقت و وقت‌شناسی
دقت و وقت‌شناسی ایشان یکی دیگر از این ویژگی‌هاست و ایشان می‌گفتند فلان ساعت حضور دارند، بنابراین بر اساس زمان‌بندی‌ای که داشتیم به‌موقع حضور پیدا می‌کردند اما مهمانان غالبا طبق روال موجود در جامعه و بیرون از سازمان با تاخیر می‌آمدند و اگر این قرار توسط من تنظیم شده بود واقعا خجالت می‌کشیدم و فضا برایم سنگین می‌شد که شهید فخری‌زاده سر وقت حاضر بودند اما مهمان‌ها هنوز نیامده‌اند.
از جهت راستگویی و درستگویی هم رفتارشان مثال‌زدنی بود و تقریبا هیچ جایی را قول نمی‌دادند مگر این‌که در برنامه ایشان باشد. وقتی امکان حضور و هماهنگی نداشتند، صراحتا می‌گفتند نیستم. برخی این منش را دارند که ابتدا قبول می‌کنند اما بعدا برای حضور مشکل دارند اما شهید فخری‌زاده وقتی می‌گفتند هستم، حتما بودند و برنامه خود را بر این اساس تنظیم می‌کردند، مگر این‌که کار مهمی پیش بیاید. حتی از یک ماه پیش می‌گفتند فلان روز تهران نیستم یا فلان روز جلسه دارم. 

انس با ادبیات
انس ایشان با ادبیات هم واقعا نمونه بود. چندین جا در دیدارهای نوروزی از اشعار امام (ره)، حافظ، سعدی، مولانا و ... می‌خواندند. چند سالی بود که محافل شعر راه افتاده بود و ایشان در دو محفل «نامه اربعین» و «سوگواره اربعین» با شعرا حشر و نشر داشتند و سخنانی را نیز در مجامع ادبی مطرح می‌کردند. در دیدارهای نوروزی هم به تشریح و تفسیر اشعار می‌پرداختند. به یاد دارم که در یک جلسه دیدگاه‌های شعرا نسبت به نوروز را دسته‌بندی کرده و به این موضوع اشاره داشتند که برخی از شاعران نوروز را به معنای دنیوی نگاه می‌کنند و برخی با دید عرفانی به بحث و بررسی نوروز پرداخته‌اند. من این دسته‌بندی را نوشتم و موجود است. 
دقت و موشکافی عمیقی درباره ردیف‌ها و دستگاه‌های موسیقی داشتند و از ارتباط آنها با شعر صحبت می‌کردند. در یکی از جلسات که به مناسبت روز زن برگزار شده بود و شهید فخری زاده، همسر ایشان و مجموعه‌ای از خانم‌ها حضور داشتند از من دعوت کردند تا شعری را در وصف حضرت صدیقه طاهره (س) بخوانم. این شعر من یک قصیده مسمط بود. آنهایی که اهل فن هستند، می‌دانند که اول قصیده قسمتی دارد که به آن بهاریه می‌گویند که آن را در وصف پاییز نوشته بودم و بعید می‌دانستم کسی در آن جمع به این موضوعات تسلط داشته باشد اما بعد از این‌که شعر را خواندم شهید فخری‌زاده همه اینها را تحلیل کرده و گفتند بهاریه را می‌توان در وصف پاییز هم گفت ولی اگر این‌طور می‌گفتید، بهتر می‌شد. فکر می‌کردم حساب و کتاب کرده‌ام و کسی متوجه نمی‌شود اما ایشان با تحلیل دقیق‌شان نشان‌دادند که بر این حوزه تسلط دارند.

توجه به خانواده
اهمیت به خانواده از دغدغه‌های مهم شهید فخری‌زاده بود. ما محافلی داشتیم که معمولا از ساعت ۳ تا ۵ تشکیل می‌شد و برخی مواقع به دلیل سؤال و جواب و بحث طول می‌کشید. تنها چیزی که باعث می‌شد بحث را قطع کنند، رفتن به منزل بود و می‌گفتند من به خانواده قول دادم ساعت۶ خانه باشم، وگرنه هیچ مسأله‌ کاری یا موضوع دیگری نمی‌توانست این جلسات را تحت‌الشعاع قرار دهد. خانواده دوستی و تعهد به خانواده از ویژگی‌های بارز ایشان بود و خیلی به فرزندان‌شان ابراز محبت می‌کردند و این امر صوری و تشریفاتی نبود بلکه عمیق و همراه با هدایت بود. درباره تعهد به خانواده از منابع موثق شنیده‌ام که به‌رغم مشکلات زیادی که در حوزه‌های روزمره پیش می‌آمد اما همواره نسبت به رفع و رجوع مباحث خانوادگی حساس بودند و این مسأله درخصوص کارهایی که در این حوزه انجام داده‌اند، 
مشخص است. 

 سعه صدر بالا
سعه صدر ایشان نیز واقعا کم‌نظیر بود. ممکن است فکر کنید این یک ویژگی وراثتی است اما وراثت نمی‌تواند این‌قدر دوام داشته باشد. ارتباط مستمر ایشان با خدا و عرفان عمیق شهید فخری‌زاده به حفظ این ویژگی ممتاز کمک می‌کرد. نحوه برخورد شهید فخری‌زاده با نقدهایی که در جلسات به ایشان می‌شد، حکایت از سعه صدر والای ایشان داشت؛ نقدهایی که در بحث‌های فکری و فلسفی می‌شد و بعضا بی‌ادبانه و گزنده بود اما به‌کرات دیدم که ایشان با سعه صدر، تحمل و اظهار به این‌که در جایی اشتباه کردند، با این انتقادات برخورد می‌کردند. مثلا به ایشان اشکال می‌گرفتند مطلبی که خواندید از فلانی است و شهید فخری‌زاده پاسخ می‌دادند درباره‌اش تحقیق می‌کنم و اگر اشتباه بود، جلسه بعد می‌گفتند حرف من در این مورد اشتباه بود و آقای فلانی درست گفتند و بلافاصله مطلب را تصحیح می‌کردند. این بخشی از سعه صدر، روابط مدیریتی و اجرایی ایشان بود اما همان‌طور که مستحضرید انتقادپذیری کار آسان و همه‌گیری نیست و همه به‌راحتی نمی‌توانند انتقادپذیر باشند اما ایشان در حوزه‌های فکری، فلسفی و اندیشه‌ای بسیار انتقادپذیر بودند.

ارادت به امام و تبعیت از آقا
در محافلی که برگزار می‌کردیم و بحث‌هایی که داشتیم، دو مورد را به‌کرات تاکید می‌کردند اولی ارادت به امام راحل و دیگری مربوط به تبعیت از حضرت آقا می‌شد. بارها تکرار می‌کردند که اگر حضرت امام (ره) آن دنیا جلوی مرا بگیرند، چه جوابی دارم؟ در بحث‌های فکری و فلسفی هم به همین منوال بود و اشاره می‌کردند که این مطلب را حضرت آقا بیان کردند یا این‌که حضرت آقا فرمودند که ایران مهد فلسفه است و همه این مباحث ضبط و ثبت شده است. 
استکبارستیزی یکی دیگر از ویژگی‌های شهید فخری‌زاده بود. عدم اعتماد به غرب اساس این تفکر بود. با وجود این‌که احساس می‌شد ایشان در بحث‌های فکری بنا به آنچه در عرف آمده نگاه روشنفکرانه‌ای دارند ولی به کرات به مسأله عدم اعتماد به غرب و توافقات با غرب می‌پرداختند و بی اعتمادی خود را صراحتا ابراز می‌کردند و دیدیم که پیش‌بینی ایشان عملا محقق شد در صورتی که بعضی افراد بسیار خوشبین بودند که اعتماد به طرف غربی کمک می‌کند تا به نتایج بهتری برسیم اما مشخص شد که نباید به غرب اعتماد کنیم. موضوع عدم اعتماد به غرب و استکبارستیزی جزو مسائلی بود که مکررا آن را بیان می‌کردند. شهید فخری‌زاده عدم اعتماد به غرب را تا حوزه علم و فناوری هم کشیده و معتقد بودند که خودمان باید سراغ علم برویم و به ارائه‌های غرب قانع نشویم و به آنها اعتماد نکنیم و کتاب طبیعت را خودمان از نو بخوانیم.

 عشق به شهادت
عشق به شهادت واقعا در ایشان متبلور بود و توجه به این موضوع در صحبت‌های ایشان نیز وجود دارد که معتقد بودند بهترین راهی که باید از این دنیا برویم، شهادت است و غیر از این راهی نیست. شهید فخری‌زاده این موضوع را در عمل پیاده می‌کردند. تبعیت از این روش مصداق حدیثی از امام‌علی(ع) است که فرمودند: برای دنیا طوری کار کنید که انگار تا ابد زنده هستید و برای آخرت طوری کار کنید که گویی روز آخرتان است. به نظر من شهید فخری‌زاده مصداق اتّم این حدیث بودند، زیرا ضمن این‌که مسئولیت‌ها و تعهدات دنیوی را جدی می‌گرفتند و با جدیت مشغول کار بودند با شناختی که از ایشان داشتم دلبستگی خاصی به دنیا نداشتند و به واقع دیدم که هر لحظه آماده شهادت بودند. 
برخی خاطره‌ها درباره محافلی است که اغلب آن را مدیریت می‌کردم تا مدعوین حاضر در محافل در چارچوب صحبت کنند اما ایشان می‌گفتند اجازه دهید ملت حرف‌شان را بیان کنند و هر چیزی که مدنظرشان است را بگویند. در آخرین محفلی که اواخر مهر ۹۹ درباره فلسفه داشتیم و موضوعی باعنوان هستی‌شناسی ماده را به بحث و بررسی گذاشته بودیم به من گفتند اگر من هم نبودم این محافل را در اتاق من برگزار کنید و من بعدا فایل جلسه را گوش می‌کنم. اما در واقع آخرین محفل بود، چون یکی دو هفته که جلسه تشکیل نشد و بعد از آن هم مسافرت رفتند و شهید شدند. 
اتاق شهید فخری‌زاده پر از گل و گیاه بود تا این حد که وقتی پشت میز می‌نشستیم برگ گل‌ها به چشم‌مان می‌رفت. من شخصا علاقه‌ای به گل و گیاه نداشتم اما بعد از جلسات به کسانی که علاقه‌مند بودند یک ربع تا ۲۰ دقیقه درباره گل و گیاه، قلمه‌زنی، بذر و ... توضیح می‌دادند. به بحث‌های مرتبط با طبیعت علاقه داشتند و در محل کار و منزل به گل و گیاه رسیدگی می‌کردند و از این گل‌ها هدیه هم می‌دادند.   بحث دیگر اشعاری بود که در اتاق ایشان نصب شده بود. من برخی از این اشعار را یادداشت کردم. 
درباره فلسفه بحث‌های زیادی داشتیم، حدودا ۳۰۰ محفل که در قالب یک دسته‌بندی بود را با حضور ایشان برگزار کردیم. یک‌سری از محافل به اسم مبانی فلسفی فیزیک نوین بود. ایشان در دانشگاه درسی با عنوان مبانی فلسفی فیزیک جدید داشتند که در اینجا به بسط و گسترش آن مطالب می‌پرداختند. این جلسات به صورت عمومی‌تر برگزار می‌شد و علاوه بر کسانی که در مجموعه به این مباحث علاقه داشتند افراد دغدغه‌مند دانشگاهی و دانشجویان هم در آن شرکت می‌کردند و مجموعا این نشست‌ها با حضور ۳۰-۲۰ نفر برگزار می‌شد. 

تلفیق فلسفه و کوانتوم 
ایشان در این محافل علمی به تشریح مبانی فلسفی فیزیک نوین با مبانی مشخص که ثبت شده است می‌پرداختند و بحث‌های فلسفی مربوط به مباحث فیزیک به‌ویژه در حوزه فیزیک کوانتوم را بررسی می‌کردند. فیزیک کوانتوم مستعد بحث‌های فلسفی است؛ بحث عدم قطعیت هایزن برگ، مکمل بور،‌ای پی آر، عدم علیت، حصول طفره به اصطلاح فلسفی و ... خیلی فلسفه‌خیز هستند. شهید فخری‌زاده به بحث نسبیت و نیوتن و مباحث فلسفی که در رابطه با فیزیک نوین بود هم ورود کرده بودند و مقدمه‌ای را در باب شناخت شناسی ارائه می‌کردند و به دلیل طولانی بودن این مقدمه، شناخت تجربی، ریاضی، فلسفی، عرفانی و وحیانی را به‌طور مفصل بیان می‌کردند و در نتیجه‌گیری بحث به این می‌پرداختند که هرکدام از این موارد به چه نحوی می‌تواند به علوم تجربی کمک کند.
علاوه بر این جلسات یک محفل فلسفه و علوم بنیادین هم برگزار می‌شد که محدود به فیزیک نبود و مباحث گوناگون مرتبط با علم و فناوری در آنجا مطرح می‌شد. ایشان در حوزه فناوری فلسفی هم صاحب نظر بودند و در ذیل آن به مباحث مربوط به فلسفه زیست شناسی، فلسفه فیزیک، فلسفه معرفت شناسی، منطق، فلسفه ریاضیات و فلسفه فناوری می‌پرداختند و بحث سیاست‌گذاری علم و فناوری در این حوزه مورد توجه بود. محفل دیگر درخصوص هستی‌شناسی ماده و انرژی بود که بعدها انرژی را حذف کردیم و موضوع هستی‌شناسی ماده را پیگیری می‌کردیم. 
شهید فخری‌زاده تزی در هستی‌شناسی داشتند و می‌خواستند برای ماده اولیه فلسفه مصداق فیزیکی پیدا کنند و تز ایشان انرژی بود و برنامه اصلی‌شان این بود که فیزیک کوانتوم را با آموزه‌های فلسفی و معقولات محکم عقلانی بازسازی کنند و بحث‌هایی را نیز درخصوص فیزیک نسبیت و آشتی دادن نیوتن با ملاصدرا مطرح می‌کردند.
محفل دیگری در انجمن حکمت بود و ۱۸جلسه پیرامون فلسفه اسلامی و فیزیک برگزار شد و شهید فخری‌زاده در این جلسات نقاط تعاملی فلسفه اسلامی و فیزیک را ارائه کردند. یک خاطره هم اینجا بیان کنم. روز اول جلسه انجمن حکمت شهید فخری‌زاده از دفتر به من زنگ زدند و گفتند برای سخنرانی روز فلسفه به انجمن حکمت دعوت شده‌ام ولی بحث‌های امنیتی اجازه نمی‌دهد که در آن جلسه باشم، شما جای من بروید و صحبت کنید. پاورپوینت را به من دادند و ما هم رفتیم و پشت میکروفن حسن محسنی نشستم و مطالب را ارائه دادم. حاضران هم می‌گفتند آقای محسنی این چه بود و چطور شد و ... . 
این مطلب ابتدا به نام محسنی و بعدها به نام اصولی در مجله انجمن حکمت به چاپ رسید. آقای خسروپناه، دکتر تهرانچی و حدود ۱۸-۱۷ نفر از اساتید فلسفه و فیزیک دانشگاه شهید بهشتی و تهران به انجمن حکمت می‌آمدند و مطالب بحث شده در این جلسات در قالب «کتاب فلسفه اسلامی و فیزیک» توسط انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی به چاپ رسیده است. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها